شاید بشه بطور ساده اینطور گفت که اختلال "تشدید رفتارهای عادی" ماست .
حتما پیش اومده روزهایی که غمگین و پایین باشیم یا خیلی شاد و پرانرژی و تر و تازه . حتما وقتهایی بوده که دچار ترس و اضطراب شدیم ؛ مثل اون حس تنش قبل سخنرانی یا کنفرانس یا حتا یک امتحان پایان ترم. گاهی دلمون میخواد یه گوشه تنها باشیم گاهی هم دلبسته و وابسته ایم...گاهی شلخته و بی نظم فرداش منظم و مرتب . و اینا هیچ کدوم به تنهایی دلیل نمیشه که به رفتار فرد معنای پاتولوژیک بدیم.
" بروز یک رفتار آنـــورمال در شرایط آنـــورمال کاملا طبیعیه "
قضاوت در مورد کسی که شرایط طبیعی نداره راحت نیست . کسی که بستر خانوادگی سالمی نداره یا نداشته . یا عزیزی و از دست داده . یا فشار روانی بالایی بهش وارد شده و ...
خیلی مهمه که اول از همه معنای زندگی خودمونو پیدا کنیم و درش مستقر بشیم و بعد بتونیم با رفتن به درررررررون دنیای منحصر بفرد و پر رمز و راز هر کسی درک و همدلی کنیم و تمامیت وجود انسانیش را همانطور که هست بپذیریم . نه انقدر راحت برچسب بزنیم .
شاید این بیشترین چیزی باشه که در روابط بهش احتیاج داریم.